معنی فارسی interleaved
B1به‌صورتی که در میان چیزهای دیگر قرار گرفته‌است.
Arranged or placed in alternating layers or sequences.
- verb
verb
معنی(verb):
To insert (pages, which are normally blank) between the pages of a book.
معنی(verb):
To intersperse (something) at regular intervals between the parts of a thing or between items in a group.
معنی(verb):
To allocate (things such as successive segments of memory) to different tasks.
example
معنی(example):
یادداشت‌ها به‌صورت لایه‌ای قرار داده شدند تا از سردرگمی جلوگیری شود.
مثال:
The notes were interleaved to avoid confusion.
معنی(example):
صفحات در حین چاپ به صورت لایه‌ای قرار گرفتند.
مثال:
The pages were interleaved during the printing process.
معنی فارسی کلمه interleaved
:
به‌صورتی که در میان چیزهای دیگر قرار گرفته‌است.
