معنی فارسی interlineating
B1فرایند بین خطوط نوشتن، اضافه کردن یا اصلاح متن در بین خطوط موجود.
The action of writing between the lines of text.
- verb
verb
معنی(verb):
To insert between the lines of a document.
example
معنی(example):
او در حال بین خطوط نوشتن بر روی نسخه خطی برای بهبود خوانایی است.
مثال:
He is interlineating the manuscript for better readability.
معنی(example):
بین خطوط نوشتن میتواند به نویسنده کمک کند تغییرات را بهتر ببیند.
مثال:
Interlineating may help the author visualize changes.
معنی فارسی کلمه interlineating
:
فرایند بین خطوط نوشتن، اضافه کردن یا اصلاح متن در بین خطوط موجود.