معنی فارسی interloped
B1عملی که در آن فردی به طور غیرمجاز و غیرمنتظره وارد میشود.
To intrude or intervene without invitation or welcome.
- verb
verb
معنی(verb):
To intrude, meddle, or trespass in others' affairs.
example
معنی(example):
او بدون دعوت به مکالمه آنها دخالت کرد.
مثال:
She interloped into their conversation without an invitation.
معنی(example):
آنها به جلسه دخالت کردند و موجب سردرگمی شدند.
مثال:
They interloped into the meeting, causing confusion.
معنی فارسی کلمه interloped
:
عملی که در آن فردی به طور غیرمجاز و غیرمنتظره وارد میشود.
