معنی فارسی interlotting

B1

interlotting به فرآیند ترکیب برنامه‌ها یا پروژه‌ها برای افزایش کارایی اشاره دارد.

The process of combining or interleaving projects or plans to enhance efficiency.

example
معنی(example):

آنها در حال interlotting چندین پروژه برای ساده‌سازی فرآیندها هستند.

مثال:

They are interlotting several projects to streamline processes.

معنی(example):

interlotting می‌تواند منجر به مدیریت بهینه منابع شود.

مثال:

Interlotting can lead to more efficient resource management.

معنی فارسی کلمه interlotting

: معنی interlotting به فارسی

interlotting به فرآیند ترکیب برنامه‌ها یا پروژه‌ها برای افزایش کارایی اشاره دارد.