معنی فارسی intermaxillar

B1

اینترماکسیلار به فضایی یا بخشی مرتبط با اینترماکسیلا اطلاق می‌شود.

Pertaining to the anatomical area between the two maxillae.

example
معنی(example):

فضای اینترماکسیلار باید در طول عمل جراحی بررسی شود.

مثال:

The intermaxillar space needs to be examined during surgery.

معنی(example):

ایمپلنت‌های اینترماکسیلار می‌توانند عملکرد دندانی را بهبود بخشند.

مثال:

Intermaxillar implants can improve dental functionality.

معنی فارسی کلمه intermaxillar

: معنی intermaxillar به فارسی

اینترماکسیلار به فضایی یا بخشی مرتبط با اینترماکسیلا اطلاق می‌شود.