معنی فارسی intermessage
B1پیامی که بین دو مشاوره یا ارتباطات میتواند رد و بدل شود.
A message that serves to clarify or connect communications.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک پیام بینمرسالی فرستاد تا ایمیل قبلیاش را روشن کند.
مثال:
She sent an intermessage to clarify her previous email.
معنی(example):
پیام بینمرسالی یک یادآوری مفید برای همه افراد درگیر بود.
مثال:
The intermessage was a helpful reminder for everyone involved.
معنی فارسی کلمه intermessage
:
پیامی که بین دو مشاوره یا ارتباطات میتواند رد و بدل شود.