معنی فارسی intermew
B1به معنای محصور کردن یا محدود کردن است.
To confine or enclose; to place within limits.
- VERB
example
معنی(example):
به معنای اینترمو، محدود کردن یا محصور کردن است.
مثال:
To intermew means to confine or enclose.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند حیوانات را در پناهگاه محصور کنند.
مثال:
They decided to intermew the animals in the shelter.
معنی فارسی کلمه intermew
:
به معنای محصور کردن یا محدود کردن است.