معنی فارسی intermixture
B2به معنای ترکیب یا ادغام شدن دو یا چند چیز در یکدیگر است.
The act of mixing or combining different substances or elements.
- noun
noun
معنی(noun):
A mass formed by mixture; a mass of ingredients mixed.
معنی(noun):
Admixture; an additional ingredient.
example
معنی(example):
ترکیب فرهنگهای مختلف یک شهر را زنده میکند.
مثال:
The intermixture of different cultures makes a city vibrant.
معنی(example):
ترکیب ایدهها منجر به نوآوری شد.
مثال:
The intermixture of ideas led to innovation.
معنی فارسی کلمه intermixture
:
به معنای ترکیب یا ادغام شدن دو یا چند چیز در یکدیگر است.
