معنی فارسی intermuscular

B1

بین‌عضلانی، مربوط به فضایی که بین عضلات واقع شده است.

Relating to the space or structures located between muscles.

example
معنی(example):

فضای بین‌عضلانی اجازه حرکت عصب‌ها و رگ‌های خونی را می‌دهد.

مثال:

The intermuscular space allows for the movement of nerves and blood vessels.

معنی(example):

در آناتومی، بافت‌های بین‌عضلانی گروه‌های مختلف عضلانی را جدا می‌کنند.

مثال:

In anatomy, the intermuscular tissues separate different muscle groups.

معنی فارسی کلمه intermuscular

: معنی intermuscular به فارسی

بین‌عضلانی، مربوط به فضایی که بین عضلات واقع شده است.