معنی فارسی interobjective
B1هدفهایی که میان دو یا چند نقطه نظر یا گروه قرار دارد و نیاز به همکاری برای تحقق آنها وجود دارد.
Goals that lie between two or more perspectives or groups, requiring collaboration to achieve.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برای دستیابی به اهداف بینهدف، تیمها باید به صورت مشترک کار کنند.
مثال:
To achieve interobjective goals, teams must work collaboratively.
معنی(example):
برنامهریزی بینهدف برای نتایج موفق پروژه ضروری است.
مثال:
Interobjective planning is essential for successful project outcomes.
معنی فارسی کلمه interobjective
:هدفهایی که میان دو یا چند نقطه نظر یا گروه قرار دارد و نیاز به همکاری برای تحقق آنها وجود دارد.