معنی فارسی interoperate

C1

توانایی کار کردن یا ارتباط برقرار کردن بین سیستم‌ها یا نرم‌افزارهای مختلف.

To work together across different systems or software without problems.

verb
معنی(verb):

To work reliably with another system.

مثال:

It took weeks to get the two email systems to interoperate.

example
معنی(example):

این دستگاه‌ها می‌توانند به‌صورت یکپارچه با هم کار کنند.

مثال:

These devices can interoperate seamlessly.

معنی(example):

به‌روزرسانی جدید به این برنامه‌ها اجازه می‌دهد که با یکدیگر تعامل کنند.

مثال:

The new update will allow these programs to interoperate.

معنی فارسی کلمه interoperate

: معنی interoperate به فارسی

توانایی کار کردن یا ارتباط برقرار کردن بین سیستم‌ها یا نرم‌افزارهای مختلف.