معنی فارسی interpalatine
B1ساختاری که بین دو استخوان پالاتین قرار دارد.
A structure that is situated between the two palatine bones.
- OTHER
example
معنی(example):
لیگامنت بینپالاتینی دو استخوان پالاتین را به هم متصل میکند.
مثال:
The interpalatine ligament connects the two palatine bones.
معنی(example):
در آناتومی، اصطلاح بین پالاتینی به ساختارهایی اشاره دارد که بین استخوانهای پالاتین قرار دارند.
مثال:
In anatomy, the term interpalatine describes structures situated between the palatine bones.
معنی فارسی کلمه interpalatine
:
ساختاری که بین دو استخوان پالاتین قرار دارد.