معنی فارسی interpled

B1

داده شده است که طرفین در یک پرونده قانونی به ارائه درخواست پرداخته‌اند.

Past tense form of interplead, where parties have initiated legal proceedings to resolve their claims.

example
معنی(example):

طرف‌ها در دادگاه برای حل اختلافات خود دادخواست داده‌اند.

مثال:

The parties interpled in court to settle their disputes.

معنی(example):

پس از اینکه آنها دادخواست دادند، قاضی حکمی صادر کرد.

مثال:

After they interpled, the judge made a ruling.

معنی فارسی کلمه interpled

: معنی interpled به فارسی

داده شده است که طرفین در یک پرونده قانونی به ارائه درخواست پرداخته‌اند.