معنی فارسی interquarrel

B2

جدل یا اختلاف نظر میان دو یا چند نفر، به ویژه در روابط نزدیک.

To quarrel or have a disagreement with someone, particularly within a close relationship.

example
معنی(example):

خواهر و برادرها تمایل دارند بر سر مسائل کوچک با هم جدل کنند.

مثال:

The siblings tend to interquarrel over small issues.

معنی(example):

این امر معمول است که دوستان در زمان‌های استرس‌زا با هم جدل کنند.

مثال:

It's common for friends to interquarrel during stressful times.

معنی فارسی کلمه interquarrel

:

جدل یا اختلاف نظر میان دو یا چند نفر، به ویژه در روابط نزدیک.