معنی فارسی interrog
B1عملیاتی که در آن از کسی سوالاتی به قصد به دست آوردن اطلاعات خاصی پرسیده میشود.
To ask someone questions in a detailed and often aggressive manner in order to obtain information.
- VERB
example
معنی(example):
پلیس تصمیم گرفت از مظنون بازجویی کند تا اطلاعات بیشتری به دست آورد.
مثال:
The police decided to interrog the suspect to find out more information.
معنی(example):
در طول جلسه، ما مجبور بودیم جزئیات پروژه را بازجویی کنیم.
مثال:
During the meeting, we had to interrog the details of the project.
معنی فارسی کلمه interrog
:
عملیاتی که در آن از کسی سوالاتی به قصد به دست آوردن اطلاعات خاصی پرسیده میشود.