معنی فارسی intersect

B1 /ɪntɚˈsɛkt/

تلاقی کردن، زمانی که دو یا چند چیز با هم همپوشانی یا میانه می‌شوند.

To cross or meet at a point.

verb
معنی(verb):

To cut into or between; to cut or cross mutually; to divide into parts.

مثال:

Any two diameters of a circle intersect each other at the centre.

معنی(verb):

Of two sets, to have at least one element in common.

example
معنی(example):

دو خیابان در چراغ‌های راهنمایی تلاقی می‌کنند.

مثال:

The two roads intersect at the traffic lights.

معنی(example):

خطوط در زاویه 90 درجه تلاقی می‌کنند.

مثال:

The lines intersect at a 90-degree angle.

معنی فارسی کلمه intersect

: معنی intersect به فارسی

تلاقی کردن، زمانی که دو یا چند چیز با هم همپوشانی یا میانه می‌شوند.