معنی فارسی intersex

B2

یک اصطلاح برای توصیف افرادی که ویژگی‌های جنسی آنها از حالت‌های مرسوم مردانه و زنانه فراتر می‌رود.

Referring to individuals whose sexual characteristics do not fit typical definitions of male or female.

example
معنی(example):

یک فرد بیناجنس ممکن است ویژگی‌های بیولوژیکی هر دو جنس مذکر و مؤنث را داشته باشد.

مثال:

An intersex person might have biological characteristics of both male and female.

معنی(example):

درک شرایط بیناجنس برای آموزش فراگیر ضروری است.

مثال:

Understanding intersex conditions is essential for inclusive education.

معنی فارسی کلمه intersex

: معنی intersex به فارسی

یک اصطلاح برای توصیف افرادی که ویژگی‌های جنسی آنها از حالت‌های مرسوم مردانه و زنانه فراتر می‌رود.