معنی فارسی interstriation
B1تداخل، به معنای قرار گرفتن یا درهم آمیختن لایهها یا اجزاء مختلف است.
The act or result of interweaving or layering different elements.
- OTHER
example
معنی(example):
تداخل فرهنگهای مختلف به غنای جامعه میافزاید.
مثال:
The interstriation of different cultures enriches society.
معنی(example):
در زیستشناسی، تداخل میتواند به لایهلایه شدن سلولها اشاره کند.
مثال:
In biology, interstriation can refer to the layering of cells.
معنی فارسی کلمه interstriation
:
تداخل، به معنای قرار گرفتن یا درهم آمیختن لایهها یا اجزاء مختلف است.