معنی فارسی intertriginous
B1بینخمیده، به نواحیای که در آن دو یا چند چین و چروک پوست وجود دارد، اشاره دارد.
Relating to areas where skin folds intersect, commonly leading to skin issues.
- OTHER
example
معنی(example):
مناطق بینخمیده مستعد تحریک پوستی هستند.
مثال:
Intertriginous areas are prone to skin irritation.
معنی(example):
بهداشت مناسب برای نواحی بینخمیده ضروری است.
مثال:
Proper hygiene is essential for intertriginous zones.
معنی فارسی کلمه intertriginous
:
بینخمیده، به نواحیای که در آن دو یا چند چین و چروک پوست وجود دارد، اشاره دارد.