معنی فارسی intervary
B1متفاوت بودن یا تغییر کردن بین چیزهای مختلف.
To vary or change among different instances or entities.
- VERB
example
معنی(example):
نمرات در آزمونهای مختلف متفاوت است.
مثال:
The scores intervary across different tests.
معنی(example):
نتایج ممکن است بر اساس معیارهای مورد استفاده متفاوت باشد.
مثال:
Results may intervary based on the criteria used.
معنی فارسی کلمه intervary
:
متفاوت بودن یا تغییر کردن بین چیزهای مختلف.