معنی فارسی interwhistle
B1صدای سوتی که به طور ناگهانی و به روش مشخصی تولید میشود.
A whistle that is sounded at intervals during an event.
- NOUN
example
معنی(example):
سوت میان داور شروع بازی را مشخص کرد.
مثال:
The interwhistle of the referee marked the beginning of the game.
معنی(example):
یک سوت در سالن های خالی طنین انداز شد.
مثال:
An interwhistle echoed through the empty halls.
معنی فارسی کلمه interwhistle
:
صدای سوتی که به طور ناگهانی و به روش مشخصی تولید میشود.