معنی فارسی intra-

B1

درون، به معنای در داخل یا بین.

Prefix meaning 'within' or 'inside'.

example
معنی(example):

سیگنال‌دهی داخل‌سلولی برای ارتباط سلولی مهم است.

مثال:

Intra-cellular signaling is important for cell communication.

معنی(example):

فعالیت‌های داخل‌برنامه‌ای بخشی از زندگی مدرسه هستند.

مثال:

Intra-curricular activities are part of school life.

معنی فارسی کلمه intra-

: معنی intra- به فارسی

درون، به معنای در داخل یا بین.