معنی فارسی intracosmically

B1

به روش‌های تعامل و ارتباطات درون کیهانی اشاره دارد.

In a manner relating to interactions within the cosmos.

example
معنی(example):

آنها در مورد چگونگی تعامل انرژی‌ها به صورت اینتراکوزمیک صحبت کردند.

مثال:

They discussed how energies might intracosmically interact.

معنی(example):

هنرمند تم‌های الهام‌گرفته از اینتراکوزمیک را در آثارش به تصویر کشید.

مثال:

The artist depicted intracosmically inspired themes in his work.

معنی فارسی کلمه intracosmically

:

به روش‌های تعامل و ارتباطات درون کیهانی اشاره دارد.