معنی فارسی intraoral
B2مرتبط با فضای داخل دهان.
Relating to or situated within the mouth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دندانپزشک از دوربینهای داخل دهانی برای بررسی دندانهای بیمار استفاده کرد.
مثال:
The dentist used intraoral cameras to examine the patient's teeth.
معنی(example):
روشهای داخل دهانی در عملهای دندانپزشکی رایج هستند.
مثال:
Intraoral procedures are common in dental practices.
معنی فارسی کلمه intraoral
:
مرتبط با فضای داخل دهان.