معنی فارسی intricacies
B2جزئیات و پیچیدگی‌های مربوط به یک موضوع خاص که به درک آن کمک می‌کند و معمولاً نیاز به توجه و بررسی دقیق دارد.
The details and complexities of a subject that require careful consideration or understanding.
- noun
noun
معنی(noun):
The state or quality of being intricate or entangled.
مثال:
the intricacy of a cause in controversy
معنی(noun):
Perplexity
معنی(noun):
Something which is intricate or complex.
مثال:
There are many intricacies in the plot of this novel.
example
معنی(example):
جزئیات پیچیده سیستم حقوقی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.
مثال:
The intricacies of the legal system can be challenging to understand.
معنی(example):
او جزئیات پیچیده پروژه را به وضوح برای تیم توضیح داد.
مثال:
She explained the intricacies of the project clearly to the team.
معنی فارسی کلمه intricacies
:
جزئیات و پیچیدگی‌های مربوط به یک موضوع خاص که به درک آن کمک می‌کند و معمولاً نیاز به توجه و بررسی دقیق دارد.
