معنی فارسی intricate

B2 /ˈɪn.tɹɪ.kət/

پیچیده، چیزی که از جزئیات پیچیده و در هم تنیده تشکیل شده است.

Very detailed and complicated; complex and intricate.

adjective

معنی(adjective):

Having a great deal of fine detail or complexity.

مثال:

The architecture of this clock is very intricate.

example

معنی(example):

الگوی پیچیده روی پارچه زیباست.

مثال:

The intricate pattern on the fabric is beautiful.

معنی(example):

او جزئیات پیچیده پروژه را توضیح داد.

مثال:

She explained the intricate details of the project.

معنی فارسی کلمه intricate

پیچیده، چیزی که از جزئیات پیچیده و در هم تنیده تشکیل شده است.