معنی فارسی intrinsicate
B2به معنی دارای طراحی پیچیده و دقیق است.
having many intricacies or complex details.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موزاییک طراحی شده با دقت، الگوهای ذاتی را به نمایش گذاشت.
مثال:
The intricately designed mosaic displayed an intrinsicate pattern.
معنی(example):
کارهای هنرمند معمولاً شامل جزئیات ذاتی است که تماشاگران را مجذوب میکند.
مثال:
The artist's work often features intrinsicate details that captivate viewers.
معنی فارسی کلمه intrinsicate
:به معنی دارای طراحی پیچیده و دقیق است.