معنی فارسی introductively

B1

به صورت معرفی، به طوری که فرد را به موضوعی خاص نزدیک کند.

In a manner that serves to introduce or prepare for something.

example
معنی(example):

معلم موضوع را به طور معرفی توضیح داد و آن را راحت‌تر کرد.

مثال:

The teacher explained the topic introductively, making it easier to understand.

معنی(example):

او ایده‌هایش را به صورت معرفی ارائه کرد تا مخاطب را جلب کند.

مثال:

He presented his ideas introductively to engage the audience.

معنی فارسی کلمه introductively

:

به صورت معرفی، به طوری که فرد را به موضوعی خاص نزدیک کند.