معنی فارسی introject
B1 /ɪntɹə(ʊ)ˈdʒɛkt/ادغام کردن، فرایند درونی‌سازی ارزش‌ها یا نگرش‌های دیگران به طوری که به بخشی از خود فرد تبدیل شود.
The psychological process of absorbing the values or beliefs of others as part of one's own self.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
An element of another person that is unconsciously incorporated into one's psyche.
verb
معنی(verb):
To unconsciously incorporate into one's psyche.
example
معنی(example):
در درمان، بیماران ممکن است ارزش‌های مهم را در خود ادغام کنند.
مثال:
In therapy, patients may introject important values.
معنی(example):
او تمایل دارد درس‌های والدینش را در افکار خود ادغام کند.
مثال:
He tends to introject lessons from his parents into his own thoughts.
معنی فارسی کلمه introject
:
ادغام کردن، فرایند درونی‌سازی ارزش‌ها یا نگرش‌های دیگران به طوری که به بخشی از خود فرد تبدیل شود.
