معنی فارسی intromittent organ
C2اندام اینترومیتنت، ساختاری در برخی از حیوانات که برای انتقال اسپرم به ماده استفاده میشود.
An organ in certain animals used to deliver sperm to the female during mating.
- noun
noun
معنی(noun):
A male copulatory organ
example
معنی(example):
اندام اینترومیتنت در برخی از حیوانات برای تولید مثل استفاده میشود.
مثال:
The intromittent organ in certain animals is used for reproduction.
معنی(example):
دانشمندان اندام اینترومیتنت را برای درک رفتارهای جفتگیری مطالعه میکنند.
مثال:
Scientists study the intromittent organ to understand mating behaviors.
معنی فارسی کلمه intromittent organ
:
اندام اینترومیتنت، ساختاری در برخی از حیوانات که برای انتقال اسپرم به ماده استفاده میشود.