معنی فارسی introsentient
B1خودآگاه درباره وجود و احساسات درونی، قابلیت درک و توصیف آنها.
Self-aware regarding one's own sentience and inner emotional states.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد خودآگاهی به درک افکار درونی کمک میکند.
مثال:
The introsentient approach helps to connect with inner thoughts.
معنی(example):
افراد خودآگاهتر بیشتر با وضعیتهای ذهنی خود هماهنگ هستند.
مثال:
Introsentient individuals are more in tune with their mental states.
معنی فارسی کلمه introsentient
:
خودآگاه درباره وجود و احساسات درونی، قابلیت درک و توصیف آنها.