معنی فارسی introvenient
B1به معنای روشی که به طور مستقیم دسترسی یا استفاده از چیزی را ممکن میسازد.
Referring to something that facilitates access or is directly applicable.
- OTHER
example
معنی(example):
راهحل اینتروونینت به هیئت ارائه شد.
مثال:
The introvenient solution was presented to the panel.
معنی(example):
روشهای اینتروونینت معمولاً در تحقیقات علمی ترجیح داده میشوند.
مثال:
Introvenient methods are often preferred in scientific research.
معنی فارسی کلمه introvenient
:
به معنای روشی که به طور مستقیم دسترسی یا استفاده از چیزی را ممکن میسازد.