معنی فارسی intrudress
B1بیان افکار یا نظرات به گونهای که ممکن است مزاحمتی ایجاد کند.
To introduce one's thoughts or opinions, potentially intrusively.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت نظرات خود را به شیوهای محترمانه بیان کند.
مثال:
She decided to intrudress her opinions in a respectful manner.
معنی(example):
بیان این موضوع از سوی او به بحث جالبی منجر شد.
مثال:
His intrudress of the topic led to an interesting discussion.
معنی فارسی کلمه intrudress
:
بیان افکار یا نظرات به گونهای که ممکن است مزاحمتی ایجاد کند.