معنی فارسی intrusting
B1به کسی یا چیزی اعتماد کردن و مسئولیت یا حس را به او واگذار کردن.
The act of placing trust in someone or something.
- verb
verb
معنی(verb):
To trust to the care of.
مثال:
Can I entrust you with a secret?
example
معنی(example):
واگذار کردن احساسات خود به کسی میتواند دشوار باشد.
مثال:
Intrusting your feelings to someone can be difficult.
معنی(example):
او در هنگام تصمیمگیری به احساسات خود اعتماد میکند.
مثال:
She is trusting her instincts while making a decision.
معنی فارسی کلمه intrusting
:
به کسی یا چیزی اعتماد کردن و مسئولیت یا حس را به او واگذار کردن.