معنی فارسی invalidly

B1

به طور نادرست، به شکلی که اعتبار نداشت.

In a manner that is not valid.

example
معنی(example):

او یک درخواست با فرمت نادرست دریافت کرد.

مثال:

She received an invalidly formatted application.

معنی(example):

بلیط به طور نادرست صادر شد و نمی‌توانست استفاده شود.

مثال:

The ticket was invalidly issued and could not be used.

معنی فارسی کلمه invalidly

: معنی invalidly به فارسی

به طور نادرست، به شکلی که اعتبار نداشت.