معنی فارسی invertebracy
B1نوعی از زندگی حیوانی که در آن جانوران بدون مهره هستند.
The condition or quality of being invertebrate; refers to animals lacking a backbone.
- OTHER
example
معنی(example):
بیمهرگان شامل گروههای متنوعی از حیوانات بدون مهره است.
مثال:
Invertebracy encompasses a variety of animal groups without spines.
معنی(example):
مطالعه بیمهرگان برای درک سلامت اکوسیستم ضروری است.
مثال:
The study of invertebracy is important for understanding ecosystem health.
معنی فارسی کلمه invertebracy
:
نوعی از زندگی حیوانی که در آن جانوران بدون مهره هستند.