معنی فارسی invitingly

B1

دعوت‌کننده، به طوری که دیگران را ترغیب به پیوستن یا شرکت در چیزی کند.

In a way that invites or encourages someone to join or participate.

example
معنی(example):

او به صورت دعوت‌کننده‌ای لبخند زد و همه را به پیوستن تشویق کرد.

مثال:

She smiled invitingly, encouraging everyone to join her.

معنی(example):

غذا به صورت دعوت کننده‌ای روی میز چیده شده بود.

مثال:

The food was arranged invitingly on the table.

معنی فارسی کلمه invitingly

: معنی invitingly به فارسی

دعوت‌کننده، به طوری که دیگران را ترغیب به پیوستن یا شرکت در چیزی کند.