معنی فارسی inwards

B1 /ˈɪnwɚdz/

به سمت داخل یا درونی؛ در جهت مرکز یا داخل.

Towards the inside, towards the center.

adverb
معنی(adverb):

Towards the inside.

example
معنی(example):

قایق به سمت ساحل به درون حرکت کرد.

مثال:

The boat moved inwards toward the shore.

معنی(example):

او توجه خود را به درون معطوف کرد.

مثال:

She turned her focus inwards.

معنی فارسی کلمه inwards

: معنی inwards به فارسی

به سمت داخل یا درونی؛ در جهت مرکز یا داخل.