معنی فارسی iodinate

B1

ید دار کردن، به معنای افزودن ید به یک ماده.

To introduce iodine into a compound.

verb
معنی(verb):

To treat, or to combine, with iodine

example
معنی(example):

آنها نیاز دارند که نمک را ید دار کنند.

مثال:

They need to iodinate the salt.

معنی(example):

پزشک پیشنهاد کرد که آب را ید دار کنند.

مثال:

The doctor suggested to iodinate the water.

معنی فارسی کلمه iodinate

: معنی iodinate به فارسی

ید دار کردن، به معنای افزودن ید به یک ماده.