معنی فارسی iridizing

B1

فرآیند فنی ایجاد اثر رنگین‌کمانی بر روی سطوح.

The act or process of applying an iridescent treatment to a surface.

example
معنی(example):

فرآیند رنگین‌کمانی کردن نیاز به اعمال دقیق برای اطمینان از پوشش یکنواخت دارد.

مثال:

The process of iridizing requires careful application to ensure even coverage.

معنی(example):

او تکنیک‌های رنگین‌کمانی کردن را بر روی مواد مختلف تمرین کرد.

مثال:

She practiced iridizing techniques on different materials.

معنی فارسی کلمه iridizing

: معنی iridizing به فارسی

فرآیند فنی ایجاد اثر رنگین‌کمانی بر روی سطوح.