معنی فارسی ironer
B1آهنکش، فردی که کار پرس کردن البسه را انجام میدهد.
A person or machine that presses clothes to remove wrinkles.
- NOUN
example
معنی(example):
آهنکش لباسها را تا زمانی که صاف شوند پرس کرد.
مثال:
The ironer pressed the clothes until they were smooth.
معنی(example):
او یک آهنکش خبره است و میتواند از پارچههای ظریف مراقبت کند.
مثال:
She is an expert ironer and can handle delicate fabrics.
معنی فارسی کلمه ironer
:
آهنکش، فردی که کار پرس کردن البسه را انجام میدهد.