معنی فارسی ironically
B1به طرز عجیبی، نشان دهنده تضاد بین آنچه انتظار میرفت و آنچه در واقع اتفاق افتاده است.
In a way that is contrary to what is expected or intended.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز عجیبی از قبول نشدن در امتحان خوشحال بود.
مثال:
He was ironically happy about failing the test.
معنی(example):
به طرز عجیبی، او در نهایت برای شرکتی که زمانی انتقاد کرده بود، کار کرد.
مثال:
Ironically, she ended up working for the company she once criticized.
معنی فارسی کلمه ironically
:
به طرز عجیبی، نشان دهنده تضاد بین آنچه انتظار میرفت و آنچه در واقع اتفاق افتاده است.