معنی فارسی irrationably

B1

به طور غیر عقلانی، بدون توجه به دلایل منطقی.

In a manner that is not rational or logical.

example
معنی(example):

او در طول بحران به طور غیر عقلانی عمل کرد.

مثال:

She acted irrationably during the crisis.

معنی(example):

او اغلب به موقعیت‌های استرس‌زا به طور غیر عقلانی واکنش نشان می‌دهد.

مثال:

He often reacts irrationably to stressful situations.

معنی فارسی کلمه irrationably

: معنی irrationably به فارسی

به طور غیر عقلانی، بدون توجه به دلایل منطقی.