معنی فارسی irreconcilableness
B2عدم توانایی برای توافق یا مصالحه، به ویژه در شرایطی که اختلافهای عمیق وجود دارد.
The state of being incapable of reconciliation or compromise.
- NOUN
example
معنی(example):
ناهمخوانیهای آنها کار کردن با یکدیگر را سخت کرده بود.
مثال:
The irreconcilableness of their differences made it hard for them to work together.
معنی(example):
ناهمخوانی او در این بحث به یک درگیری جدی منجر شد.
مثال:
His irreconcilableness in this argument led to a serious conflict.
معنی فارسی کلمه irreconcilableness
:
عدم توانایی برای توافق یا مصالحه، به ویژه در شرایطی که اختلافهای عمیق وجود دارد.