معنی فارسی irremissible

C1 /ɪɹɪˈmɪsɪbəl/

چیزی که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد یا فراموش کرد.

Not dismissible; something that cannot be overlooked.

adjective
معنی(adjective):

Not remissible.

example
معنی(example):

این جرم غیرقابل گذشت بود و او با عواقب آن مواجه شد.

مثال:

The offense was irremissible, and he faced the consequences.

معنی(example):

برخی اشتباهات در این زمینه غیرقابل گذشت هستند.

مثال:

Some mistakes are irremissible in this field.

معنی فارسی کلمه irremissible

: معنی irremissible به فارسی

چیزی که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد یا فراموش کرد.