معنی فارسی irresoluteness

B2

بی‌تصمیمی، حالتی که در آن فرد عدم قاطعیت و تردید نشان می‌دهد.

The quality of being indecisive or uncertain.

example
معنی(example):

بی‌تصمیمی او در طول جلسه مشهود بود.

مثال:

His irresoluteness was evident during the meeting.

معنی(example):

بی‌تصمیمی تیم منجر به سردرگمی درباره پروژه شد.

مثال:

The team's irresoluteness led to confusion about the project.

معنی فارسی کلمه irresoluteness

: معنی irresoluteness به فارسی

بی‌تصمیمی، حالتی که در آن فرد عدم قاطعیت و تردید نشان می‌دهد.