معنی فارسی isometrically
B1به طوری که اندازهها و ابعاد به صورت مساوی حفظ شوند.
In a manner that maintains equal dimensions or measurements.
- ADVERB
example
معنی(example):
اشیاء به طور ایزومتریکال بر روی میز چیده شدند.
مثال:
The objects were arranged isometrically on the table.
معنی(example):
او مفهوم را به طور ایزومتریکال توضیح داد تا تجسم آن آسانتر شود.
مثال:
She explained the concept isometrically to make it easier to visualize.
معنی فارسی کلمه isometrically
:
به طوری که اندازهها و ابعاد به صورت مساوی حفظ شوند.