معنی فارسی isoplethic
B2ایزوپلتیک به نقشههایی اشاره دارد که از خطوطی به نام ایزوپلتها استفاده میکنند تا مقادیر یکسان را در یک ناحیه رسم کنند.
Pertaining to the use of isopleths, a line that connects points of equal value.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نقشه به صورت ایزوپلتیک بود و توزیع بارندگی در منطقه را نشان میداد.
مثال:
The map was isoplethic, showing the distribution of rainfall across the region.
معنی(example):
نقشههای ایزوپلتیک در تجسم تغییرات دادهها مفید هستند.
مثال:
Isoplethic maps are helpful in visualizing data variations.
معنی فارسی کلمه isoplethic
:
ایزوپلتیک به نقشههایی اشاره دارد که از خطوطی به نام ایزوپلتها استفاده میکنند تا مقادیر یکسان را در یک ناحیه رسم کنند.