معنی فارسی italianately

B1

به شیوه‌ای که مرتبط با ایتالیا باشد، به خصوص در نحوه صحبت کردن یا تزیین.

In a manner that is characteristic of Italy, especially in speech or decoration.

example
معنی(example):

او به طور ایتالیایی صحبت کرد و بر موسیقی در کلماتش تأکید کرد.

مثال:

He spoke Italianately, emphasizing the music in his words.

معنی(example):

رستوران به طور ایتالیایی تزئین شده بود و احساسی خانگی به آن می‌داد.

مثال:

The restaurant was decorated Italianately, giving it a homey feel.

معنی فارسی کلمه italianately

: معنی italianately به فارسی

به شیوه‌ای که مرتبط با ایتالیا باشد، به خصوص در نحوه صحبت کردن یا تزیین.