معنی فارسی itemy

B1

واژه‌ای غیررسمی یا غیرمعمول که به اشیاء یا اقلام اشاره دارد.

A casual or informal term referring to items or belongings.

example
معنی(example):

او همیشه یک کوله‌پشتی itemy به مدرسه می‌برد.

مثال:

He always carries an itemy backpack to school.

معنی(example):

جعبه itemy با ابزارهای مختلف پر شده بود.

مثال:

The itemy box was filled with various tools.

معنی فارسی کلمه itemy

: معنی itemy به فارسی

واژه‌ای غیررسمی یا غیرمعمول که به اشیاء یا اقلام اشاره دارد.